ديدم به خواب خسته ترين ذوالفقار را
زخمي ترين ستاره ي شب زنده دار را
اي مرد ناشناس شب کوفه يا علي
پر کن ز قرص نان و رطب کوله بار را
امشب غرور باديه پر شير مي شود
بنگر يتيم کوچه ي چشم انتظار را
ديدم به روي شانه غريبانه مي برند
تنهاترين مسافر اين روزگار را
سلام دوست عزيز
با عرض شرمندگي از اين که از طريق تنظيمات وبلاگم اين پيام را خدمتتان ارسال مي کنم و در واقع به وبلاگتان سر نزده ام
با توجه به اين که تعداد وبلاگ هاي لينک شده به وبلاگم زياد است و تصميم دارم به وبلاگ دوستاني که در حوزه ادبيات فعاليت مي کنند به صورت مستمر سر بزنم خواهشمند است چنان چه در حوزه ادبيات فعاليت مي کنيد در بخش نظرات وبلاگم اعلام فرماييد
باتشکر
طوباي محبت 2
يا حق
سلام دوستان
منو ملامت نکنيد
بروزم
سلام
ديگه خسته شدم از بس گفتم شهدا شرمنده ام و هيچ کاري نکردم که از من و کارهام خوشحال بشن
ممنون از مطلب زيباتون
لتماس دعا
يا علي