گفتند: چگونه ای؟
گفت: نان خدای می خورم و فرمان شیطان می برم
(تذکره الاولیای عطار)
تا حالا فکر کردیم چه قدر عبدالله ایم. چه قدر شکر گوی نعمت های پروردگاریم.
راستی اصلا شکر نعمت به چی میگن؟ به اینکه بعد از تموم شدن غذا بگیم خدایا
شکرت سیر شدیم!!!!!؟ (بعضی ها همینم یادشون میره)
بازم شهید تورجی:
خواهرشون میگن:
محمد رضا که از جبهه که می اومد و واسه چند روز خونه بود ، ماها خیلی از حضورش خوشحال بودیم . میدیدم نماز شب میخونه و حال عجیبی داره ! یه جوری شرمنده خداست و زاری میکنه که انگار بزرگترین گناه رو در طول روز انجام داده . یه روز صبح
ازش پرسیدم :
چرا انقدر استغفار میکنی؟ از کدام گناه می نالی؟
جواب داد: همین که اینهمه خدا بهمون نعمت داده و ما نمیتونیم شکرش رو به جا بیاریم بسیار جای شرمندگی داره...
عجب! شهید تورجی ! رفیق! تو شکر نعمت نمی کردی؟ تویی که همه ی وجودت را
وقف خدا کردی؟ حتی صدای دلنشینت را...؟